شروع تابستان...

ساخت وبلاگ

دومین فصل از سومین سال قرن شروع شد،

اولین جمعه تابستانمون به تمیزکاری و سابیدن خونه و کامن زدن کل خونه گذشت، چون هوا گرم میشه و میخواستیم از دست حشرات موزی در امان باشیم،

پس به ناچار کامن زدیم و از خونه فرار کردیم:)))

اومدیم خونه پدر و الان لوکیشنم تخت و اتاق مجردیمه،

درسته اتاق من نیست، ولی بازم‌ نوستالژیه، دکور و چیدمانش که همونه،

خیلی چیزامم هنوز مونده و باخودم نبردم، مثلا بعضی کتابام و یه سری لباس،

البته که یه خروار هم دادیم‌خیریه، کلی لباس نپوشیده و ....

حداقل یه مزیت که خونه های قدیمی داشتن همون کمددار بودنشونه که نمیفهمی چقدر لباس داری:)))

و وقتی میری خونه‌خودت میفهمی باید لباساتو الویت بندی کنی...

چون کمد نداری:/

یه روزی‌ اگر خواستیم خونمونو عوض کنیم حتما دنبال‌ کلوزت روم خواهم بود، اصلا یه اتاق میذارم‌ برای لباس و خرت و‌پرتا..

خلاصه امشب مهمون اتاق نوجوانی و جوانیمم...اتاقی پر از خاطره، حرف ها و خنده ها و گریه هایی که این اتاق دیده و محرم قشنگ‌ترین دوران زندگیم بوده...

#HoPe...
ما را در سایت #HoPe دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nzgl93 بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 15:06