پاییز به صورت جدی شروع شد...

ساخت وبلاگ

شروع پاییز و شروع خانه داری جدی من با گردگیری اساسی کلید خورد،

این روزا بیشتر خونم،

وقت بیشتری میگذرونم و قدر لحظه های تنهاییمو بیشتر میدونم،

لحظه هایی که خلوت میکنم، فکر میکنم...

امشب تولد ۶۳ سالگی بابارو دور هم جشن گرفتیم، یه جشن کوچیک خانوادگی...

خانوادگی و خیلی خیلی خودمونی..

موقع عکسا به شمع نگاه کردم و یه لحظه به قرارگیری عددش شک کردم، طبق معمول فارسی به انگلیسی بودنش...

و گفتم: ۳۶ نشده باشه:))) انگار تولد منه...

بابا گفت تو که ۳۶ نیستی، گفتم ۳۰ میشم دیگه،

و باز گفت: ۳۰ چیه بابا...۳۰ نیستی...

و اینکه از نظر بابام هنوز بچم و سنمو قبول نداره خیلی خوشاینده:)

ولی دلیل نمیشه خودمم انکارش کنم،

۳۰ سالگی که قراره فوت شه، با کلی تجربه همراهه...

دوسش دارم، خیلی چیزا بهم یاد داد و مطمئنم دهه ۳۰ تا ۴۰ پر از رمز و راز و اتفاقای قشنگ تره...

#HoPe...
ما را در سایت #HoPe دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nzgl93 بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 16:57