{برداشتن اولین قدم سخت بود ولی خیلی خوشحالم که اولیشو محکم برداشتی...
به بودنت...به داشتنت...افتخار میکنم , نشد بگم اینارو...میدونی شرایط یکم سخته...در حدی که منه رژیمی پرخوری استرسی گرفتم...:)))
اما باید زودتر بهت میگفتم که بهت افتخار میکنم...واسه اقتدارت...مطمئنم از تک تک مراحل با موفقیت عبور میکنیم...و این بدون تو ممکن نیست برام...}
داشتم پستارو مرور میکردم...تیر ماه 97 رسیدم به این....
به روزایی که استرس داشتیم...به اولینش رسیدم....جایی که دلم میخواست چشامو ببندم و امروز چشامو باز کنم...
و خب نشد و من تمام مسیر چشمام باز بود و تک تک ثانیه هارو دیدم...لحظه هارو حس کردم...با تو...
و الان که رسیدیم به این نقطه ...خوشحالم که شاهد تمام لحظات سخت و شیرین بودم...
بزرگترین تناقض زندگیمو کنارت داشتم...
به عقب نگاه میکنم و خودمو کنارت میبینم...لحظه لحظه... با تمام استرسا...جنگیدنا...همراهم بودی...
و همین مطمئنم میکنه از انتخابم...مرسی از صبوریت...
مرسی که این مسیرو با آرامش کنارم بودی...نذاشتی بزنم به سیم آخر...
و خوشحالم که برای باقی عمرم دارمت...مطمئنم مثل این چند وقت گذشته...تنها کسی هستی که میتونی درکم کنی...و دلیل ناخوشیامو بفهمی...درک کنی...آروم کنی...
و خوشحالم که تک تکشونو اینجا ثبت کردم تا هروقت که شرایط برام سخت میشه یادم بیاد که ما سختتر از اینم گذروندیم و این روزا در برابرش لطیفه ای بیش نیست....
مرسی همسرم.
#HoPe...
برچسب : نویسنده : nzgl93 بازدید : 91